کاف_خ



جامو عوض کرده بودم رفته میز اخر نشستم باعد یکی از حدیثا که کی پاپره داشت به اکیپشون توضیح میداد :))
بعد من همینجوری خیره :))

اکسواله بعد همش داشت به ارمیا فوش میداد میگفت بی تی اسیا خوشگل نیستند اینا کصخلند عاشقشونن :))

 

بعد یک مدت برگشت نگام کرد گفت حواست به مایه یا چی بعد گفت الان داره با خودش میگه این کصخلا دارن در مورد چی حرف میزنن

 

بهش گفتم میفهمم ارمیم خخخخ 

 

ولی کلا اینو نمیتونم بفهمم چرا اکسوال ها اینقدر از ارمی ها بدشون میاد و همچنین برعکس :)))

من هردو گروهو دوست داارم و البته خیلی گروهای دیگه ولی خب ارجحیتم بی تی اسه :)) واقعا کوکی و وی . :)))

 

در کل وقتی دعوا میکنن من میشینم نگاه میکنم :))) 

 

درک نمیکنم :))) همیین نمیدونم ولی هیچ وقت نتونستم همه چی رو اینقدر جدی بگیرم. :))) و بعضی وقتا این همه تنفر از فنای دیگه رو نمیفهمم :)))

 

کوثر بغل دستیم هم باز اکسواله بعد از بی تی اس بدش میاااد :))))) بعد هی چپ و راست میرم چیز میز میگم بعد اخر سر قیافشو میبینم میگم میدونم از بی تی اس بدت میاد ولی باید میگفتم :)))))) 

 

 

خیلی خوبه اصصن 

 


دوروزه داره تو مدرسه بهم خوش میگذره

یک چی درونم تغییر کرده و انگار رو بیرونم تاثیر گذاشته :) نمیدونم!
تنها چیزی هم که درونم تغییر کرده اینه که دیگه ادمارو خط نزنم 

وای خیلی خوش گذشت این دوروز مخصوصا مووقع ناهار درسته اکیپمون کمی انسجام خیلی نداره 

ولی خیلیخ ندیدم مخصوصا موقع ناهار امروز کگکه دیگه خیلی خیلی خیلی خندیدم :)))))))))))
اه تازه چون دیروز دعوا کرده بودم مامانم نه ناهار داد نه خوراکی  هیچی بعد از شانس خوش پول داشتم از مدرسه چیز میز خریدم باعد یادم نبود که نازنین قرار بود امروز ناهارهممونو پیتزا دعوت کنه :) یک پیتزا خوردم یک خوشحال شددددددددم :)

هرچند شام دیشب خیلی خوشمزه بود حیف شد نخوردم:(( هیچی نخورم


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

قهوينه نیز باران تنها باز مانده در تاریخ، نوشته ها هستند. مزایده ها saradarab یادداشت های نیلی islam دارالشفاء zhplus0 santralvoip